قدس آنلاین- حسین نمازی با «آپاندیس» اولین تجربه ساخت فیلم سینمایی بلند را تجربه کرده است؛ فیلمیکه به گفته خودش طرح فیلمنامه را از شب تا صبح نوشته است. «آپاندیس» فیلمی است که محرومیتهای طبقه کارگر، فقر و ناتوانیاش را از پرداخت هزینه بیمارستان نشان میدهد، فیلمی اجتماعی که در فضای پر استرسی مثل بیمارستان میگذرد... در ادامه گفتوگوی ما با نمازی را که اینروزها مشغول ساخت سریال «بازگشت» است میخوانید.
فیلمنامه «آپاندیس» از یک داستان واقعی گرفته شده است. از ایده شکلگیری فیلمنامه بگویید.
من فیلمنامهای داشتم به نام «حرفهای در گوشی» که خیلی وقت پیش پروانه ساخت گرفته بود ولی ساخته نشد. چندروز مانده بود به فیلمبرداری و من هم فیلمنامهای در دست نداشتم. در همین بین روزی برای عیادت از یکی از اقوام به بیمارستان رفته بودم. مأمور بیمهای را دیدم که آمده بود و دفترچه بیمه بیماری را چک میکرد و میگفت که دفترچه به آن شخص تعلق ندارد و... بالاخره با کلی سند و مدرک قانع شد و داستان تمام شد. ولی من از آنجاییکه خیلی به اتفاقات اطرافم دقت دارم و قوه تخیلم هم خیلی قوی است با خودم گفتم حالا اگر این دفترچه واقعاً مال این آدم نبود چه میشد و کلی سؤال دیگر...
تا رسیدن به خانه با این موضوع درگیر بودم و بعد هم طرح فیلمنامه را با اینکه تقریباً مطمئن بودم مجوز ساخت داده نخواهد شد نوشتم، ولی دو روز بعد و دقیقاً برخلاف انتظارم پروانه ساخت گرفت و خلاف میلم فیلم ساخت شد.
چرا؟
چون میخواستم فیلمنامه قبلی را بسازم، ولی موافقت نشده بود.
با توجه به موضوع فیلمنامه، اشرافی هم روی مبحث بیمه داشتید؟
نه، فقط نوشتم، ولی بعداً با یکی دو نفر که به مسائل بیمه و پزشکی اشراف داشتند صحبت کردم و کلی از گافهای فیلمنامه را گرفتم و زمانی هم که فیلم در جمعی از پزشکان و دستاندرکاران بیمه نمایش داده شد، کسی بهلحاظ فنی از کار ایرادی نگرفت.
کارگردانانی که تجربه ساخت فیلمنامه کوتاه دارند برای ورود به سینمای فیلم بلند با برنامهریزی و خیلی حسابشده عمل میکنند و اکثراً هم موفق هستند.
بله، چون فیلم کوتاه به اجبار امکانی را به شما میدهد که همه موارد و مسئولیت را خودتان بر دوش بگیرید. یعنی زمانیکه شما کار میکنید باید حواستان به فیلمنامه، به کارگردانی، به حسوحال، به دکوپاژ، به موارد فنی و... باشد که با مشکلی برخورد نکنید.
همه این موارد تو را اینقدر به کار مشرف میکند که زمانیکه وارد فیلم بلند میشوی و وظایف بین همه تقسیم میشود و باری از روی دوش تو برداشته میشود هم همچنان حواست به همه آن موارد هست. اینهاست که به کار کیفیت میدهد و این همهاش مربوط به وارد شدن تجربهای است که کارگردان از فیلم کوتاه برای ساخت فیلم بلند با خود میآورد. فیلم کوتاه کارگردان را پخته میکند.
آپاندیس قصه خیلی خوبی دارد و به همان نسبت هم خوب تعریف شده است؛ اتفاقی که در سینمای ما یا نمیافتد یا خیلی کم پیش میآید. چگونه به این زبان شوکدهنده در ده دقیقه اول که مخاطب شما را برای دیدن فیلم مجاب میکند، چگونه به این درام رسیدید؟
من از نوجوانی به قصهنویسی علاقهمند بودم. حتی انشایم در مدرسه هم با همه فرق داشت تا اینکه این قضیه ادامه پیدا کرد. من آدم خیالپردازی هستم. هر اتفاقی را که در اطرافم میافتاد میتوانستم از جوانب دیگری به آن نگاه کنم. در ادامه به رمان خواندن اعتیاد پیدا کردم و همین بیشتر به من کمک کرد.
زمانیکه بزرگتر شدم شروع کردم به معکوس کردن فیلمنامههای موفق. یعنی فیلم موفقی را که میدیدم، فیلمنامهاش را برای خودم مینوشتم، بعد میآمدم شخصیتهای خودم را جایگزین شخصیتهای فیلم میکردم و دیالوگهایشان را تغییر میدادم و... و این تمرین خیلی خوبی برای من بود و تا همین الان هم هر فیلمنامهای که نوشتم عموماً خاستگاهشان اتفاقاتی بوده که برای خودم یا اطرافیانم افتاده است و چیزی هم که این میان برایم مهم است این است که فیلمنامهای که مینویسم تا چه اندازه میتواند مخاطب را درگیر کند و هر چند دقیقه یکبار شوکی به مخاطب وارد کنم. البته باید زبان نمکینی داشته باشد.
فیلم شما فیلمنامه سادهای دارد و ساده هم روایت شده است. شما برخلاف خیلی از فیلماولیها خیلی بیسروصدا وارد دنیای فیلم بلند شدید.
چون معتقدم باید چیزی را که برای فیلم و درام نیاز است انجام داد. میانهای با انجام اضافهکاری ندارم. از ابتدا هم اصلاً بهدنبال سروصدا نبودهام.
چرا برای فیلم اول از بازیگران چهرهتری استفاده نکردید؟
چون نمیخواستم مخاطب ذهنیت خاصی درمورد شخصیتهای من داشته باشد، منتها مؤلفههای سینمای ما برای فروش موارد دیگری است. این فیلم خیلی کمخرج بود و حتی هزینهاش را چندبرابر خودش قبل از اکران برگرداند و خیلی بیشتر از آنچه که میخواستم دیده شد و من از نتیجه کار راضی هستم. ضمن اینکه فیلم برای من در بین همکارانم جایگاه خوبی ایجاد کرد.
یعنی از قبل به توانایی بازیگران فکر نکرده بودید؟
من برای فیلمنامه «حرفهای در گوشی» یکسری از بازیگران را انتخاب کرده بودم و شخصیت آنها را با قصه دیگری به این فیلمنامه وارد کردم و خیلی روی اینکه چهکسی میخواهد این نقش را بازی کند فکر نکرده بودم.
فیلم ریتم تندی دارد. دقیقاً به همین علت میتوانستید از تدوینی که برشهای بیشتری دارد استفاده کنید. ظاهراً خیلی حسابشده عمل کردهاید.
من هیچ پلان اضافی نگرفتم و تدوینگر هم باید لاجرم از همانچیزی که در دست داشت استفاده میکرد. تمایلی نداشتم خیلی پلانهایم را خُرد کنم و سعی کردم که با حرکت دوربین و میزانسن کار کنم. این شیوه مورد علاقه من است. دوربین من باید در اینکار شاهد اتفاقات میبود. شاید اگر میخواستم از پلانهای خُردتر استفاده کنم، دست من بهعنوان کارگردان رو میشد و همه اینها کاملاً عمدی اتفاق افتاده است.
نظر شما